زبانی سبز

Wednesday, December 06, 2006

باور کنیم ، شدنی ست

باور کنیم خود را و دنیا و زندگی را . سنگ ها را که واریختیم ، بار زندگی سبک تر می شود . بیشتر آن چه که گرفتاری ها و مشغلات زندگی می نامیم را خودمان ساخته ایم، هر کار سخت را بدون استرس هم می توان انجام داد ، اگر که خود و زمان و مکان خود را حس کنیم و نشتابیم ، نه به سوی روشن نزدیک ، نه به سمت مبهم دور شدنی ست . ارزش زندگی را شناختن و با حرمت بودن از ما دور نیست. رها شدن از خشونت راه درازی ست ، اما طی شدنی . آلمانی ها مثلی دارند که : اگر هر کس پیش خانه ی خود را جارو کند ، کوی پاک می شود . یعنی اینکه با کردار درست تک تک انسان های یک محله یا ده یا شهر یا کشور یا جهان ، همه ی کردارها در این مورد درست می شوند ، یک فرمول ساده ی فیزیکی در اصل ، اگر همه ی چرخ دنده های متصل به هم یک ماشین بچرخند ، ماشین کار می کند . یا شبیه به این جمله که جهانی بیندیش و موضعی رفتار کن ! می توان همیشه از بدی ها نالید و خود در آن اسیر بود و هیچ در برابر آن انجام نداد . اما اگر با رفتار شخصی خود آغاز کنیم ، یک گام در راستا ی بهبودی بر می داریم و هر چه این کردار همه گیر تر شود ، از نا خواسته ها دورتر می شویم . هر چند دنیای ما امروز ، جهان گمنامی و " آنانیمیته "است و کسی دیگر چندان به خصوصیات شخصی کسی کاری ندارد و روابط دیگر روابط پیشین نیست - بویژه در شهرهای بزرگ - ، اما وجود واقعیت محیط را می توان فردی آغاز کرد ، یعنی در خود و از خود . مثلن اگر مخالف آشغال ریختن توی پارک هستیم ، نمی توانیم خودمان آشغال بریزیم . اگر زبانی مخالف خشونت و خونریزی و بی عدالتی هستیم ، نمی توانیم خودمان در رفتار های ساده ی زندگی عادل نباشیم وسخت دل باشیم و قربانی شدن دیگران را نادیده بگیریم . اگر چنین رفتار کنیم ، یا ریا کاریم و یا مجبور ویا دچار ضدو نقیض و پارادوکس رفتاری و شخصی و روحی روانی هستیم و به پزشک نیاز داریم . به هر حال یک دل و یک زبان شدن و رهایی از تناقض ، کار سختی نیست و شدنی ست و فقط باید از خود شروع کردو در خود جست
.

0 Comments:

Post a Comment

<< Home