زبانی سبز

Friday, November 24, 2006

برف

هر قطره خون شقاوت که بر زمین می ریزد ، هدیه یی گرانبها به خشونت طلبان است و هر لبخند و نگاه عاشقانه و هم نوع دوستانه ، لرزه یی بر اندام آنان است . و هر بی احترامی و خسارت به مکانی معنوی ، گامی در راه پیروان اهرمن است و هر بی عدالتی نشانی از کمبود انسان گرایی ست . آن چه که در عراق می گذرد ، مایه ی سرافکندگی نه تنها مسلمانان ، بلکه لکه ی ننگی بر تاریخ انسانی ست .مگر قبله ی شیعه و سنی یکی نیست ، پس چرا این چنین اسیر خشونت شده اند ؟ مگر هر روز را با اتکا به خدای بخشنده و مهربان آغاز نمی کنند ، پس چرا خود مهربانی و بخشندگی را از دست داده اند ؟ خشونت هم چون گردابی پر نیروست و هر کس را که به معنویتی وصل نباشد ، به میان می کشد و در خود غرق می کند . حتا اگر ریسمانی نازک هم این ارتباط را نگاه دارد ، در چنگ افتادن و خفه شدن در این گرداب نا ممکن می شود . امروز که پس از ده ها هزار سال تاریخ معنویت انسان ، ریسمان که هیچ ، طناب هم برای این ارتباط مهیاست ، پس چرا خود را در این گرداب غرقه می کنیم ؟ انسان با همه ی بزرگی اش ، موجود ضعیفی ست و با کوچکترین لغزش به دام می افتد . به دام دشمن و دشمنان انسان و انسانیت . هیچ انسانی خونی رنگین تر ، یا بی ارزش تر از دیگری ندارد ، اما انگار عده یی به دنبال این فسانه اند که نه ، این جور نیست و در پی نفاق و جدالند ، تا خود و نظریه شان را به ا ثبات برسانند . بیچاره آن انسان هایی که در این دام اسیرند . باید از خود و نژاد پرستی و خرافه پرستی ، رها شد ، تا بتوان آن سوی روشن زندگی را هم دید . واگر تنها ذره یی و دمی از آن سمت روشن ، در ما بر جای بماند ، دیگر سراپامان را تیرگی فرا نمی گیرد و در گرداب خشونت غرقه نمی شویم . در دنیای امروز که دهکده یی جهانی بوجود آمده ، هر کار به چشم و گوش دیگران می رسد و هر روشنگری می داند که همه ی ما بر یک سیاره زندگی می کنیم و همسایه ایم . در چنین دورانی ، واقعیات را نمی شود ، نادیده گرفت و انکار کرد . انسان ها از حال هم خبر دارند و می دانند که خاور میانه دیگر دور نیست و نزدیک شده و نمی توان پنداشت که خشونت باما فاصله دارد ، چرا که هر روز از آن با خبر می شویم و می دانیم که چه رخ داده . اگر هم سرمان را مثل کبک زیر برف کنیم ، این برف روزی آب می شود و بهار می رسد و باید بپذیریم که خشونت در زندگی ما هم نقشی بازی می کند و ما هم می توانیم در آن گرداب اسیر شویم . جهان امروز همان جهان پیر است ، اما انسان ها از امروزند و جوان ، و زندگی را پشت سر نگذاشته اند و پیش رو دارند ، پس بهتر است مواظب باشیم ، تا در این گرداب نیفتیم و از خشونت دوری کنیم و نشان دهیم که از دیو و دد ملولیم و انسان مان آرزوست
.

0 Comments:

Post a Comment

<< Home